یادداشت های کوتاه، دیدگاه های ادبی، مقالات و معرفی کتابهایی که به این قلم منتشر شده اند. منصور حیدرزاده. نویسنده. مقیم دانمارک. mansour.heydarzadeh@gmail.com

onsdag den 2. august 2017

!یک نقد فله ای


گاهی وسوسه می شوم در مورد رمان یا مجموعه داستانی که از نویسنده ای مقیم خارج خوانده ام چیزی بنویسم و آن را برای جایی، یا حداقل برای نویسنده اش، بفرستم و دسته گلهایی که به آب داده است را بشمارم! اما هر بار از آن گذشته ام، که برایش دلیل دارم.
حرمت فعالیت ادبی بالاتر از آن است که با نقد منفی به کار تولیدشدۀ نویسنده اش لطمه زد. مگر در این روزگار بخصوص در خارج چند نفر از وقت و انرژی و حتی پول خود برای انتشار اثری ادبی مایه می گذارند، که حالا کسی با نقد منفی زحمات و نتیجۀ کار آنها را ضایع کند؟ فعالیت ادبی، و کلا هنری، مثل بقالی و صرافی نیست که برای رونق کار خود توی سر مال رقیب زد و او را رسوای خاص و عام کرد.
اما این موضوع باعث نمی شود که به شکلی دیگر از اشاره به نقاط ضعف این نوع آثار ادبی چشم پوشی کنم، ولو بدون ذکر نام نویسنده یا اثری مشخص. چون به هر حال این آثار دارای ویژگی هایی مشترک اند، چه از لحاظ تکنیک و چه محتوا، و همین اشتراکات ارزیابی آنها را به صورت فله ای راحت می کند. جایی که به محتوا مربوط می شود در مطلب «خاطره و استمرار، شاه کلیدی در نقد ادبی» به وجوهی از ادبیات مهاجرت نگاهی کلی انداخته ام. در اینجا حرف من بر سر تکنیک آنهاست.
غیبت داستان در این آثار اولین مشخصۀ آنهاست. به قول ای ام فاستر در «جنبه های رمان»، اصلی ترین وجه یک رمان این است که «داستان می گوید». نویسندۀ مورد نظر ما اگر به خاطرات پراکندۀ خود شکل رمان نداده باشد، موضوعی پیش پا افتاده، کهنه و نخ نما را پیش کشیده، شاخ و برگ داده و آن را به صورت رمان درآورده است. نتیجه اینکه همه اش افاضات روشنفکری برای به کرسی نشاندن یک ادعا درآمده است.
    بعد هم وقتی رمان «داستان می گوید» یعنی اوج و فرود دارد، گره گاه و گره گشایی دارد، با تعلیق و هیجان پیش برده می شود و ... بسیاری مسائل دیگر. اما در آثار مورد بحث از اینها خبری نیست، و اگر هم باشد یا آبکی و سرهم بندی شده است، یا فقط در ذهن نویسنده می گذرد! یعنی شما فقط باید خود آن نویسنده یا فردی کاملاً نزدیک و همفکر او باشید تا از نوشته اش خوشتان بیاید!
     در کنار این ضعفها، نویسنده از زاویۀ دیدی خاص به همه چیز نگاه می کند، به جای همۀ آدمها حرف می زند و آنها را هر طور که خودش بخواهد حرکت می دهد، بی آنکه کمترین حقی برای استقلال شخصیت کسی قائل باشد و یا حتی مسائل محیط و پرورش و زبان او را در نظر بگیرد.
در این میان کسانی هم هستند که تمام ضعفهای خود را با بازیهای زبانی و عبارات من درآوری و کلمات به قول معروف قلنبه سلنبه می پوشانند. من همیشه معتقد بوده ام که بین نقاشهای آماتور ناشی و نویسنده های بی استعداد پر مدعا شباهتی آشکار وجود دارد: هر دو ناتوانی شان را پنهان می کنند، یکی در پس رنگهای قاطی پاتی که باید به حساب هنر آبستره گذاشته شود، و دیگری در پس «هوف هوفهای مطنطن»، که به نظرش ارزش ادبیات وابسته به آنهاست! (اصطلاح هوف هوفهای مطنطن از هنری جیمز است. ر.ک. «رمان به روایت رمان نویسان» ترجمۀ علیمحمد حق شناس، صفحۀ 411.) اولی آناتومی و اصول طراحی نمی داند و از هارمونی و کمپوزیسیون بی بهره است، و دومی به کلی با پی رنگ و شخصیت پردازی و خلق ماجرا و ... بیگانه است.
چند کلمه هم در مورد داستانهای کوتاه. شما وقتی مجموعه داستانی از این دسته نویسنده ها می خوانید، علاوه بر مشکلات بالا، به وضوح می بینید که تمام داستانهای آن شبیه هم اند. همه یک ساختمان دارند، همه با یک زبان روایی نوشته شده اند، عنصر داستان در همۀ آنها کمرنگ و ضعیف است، همه اش افاضات است، آن هم از نوع کلیشه ای و ... خلاصه همه تک گویی های عقیدتی خود نویسنده است که به صورت داستان های کوتاه تنظیم شده است. انگار کسی اینها را مجبور کرده که حتماً باید داستان کوتاه بنویسند. اینها اصلاً در مورد ادبیات دچار سوءتفاهم اند و به یک خانه تکانی فکری نیاز دارند. هنوز نفهمیده اند که داستان کوتاه باید حاوی ماجرایی بدیع و جالب باشد که خواننده را به دنبال بکشاند. هنوز این اصل بدیهی را نفهمیده اند که هر داستانی فقط یک شیوۀ بیان مناسب دارد، و نویسنده باید همان را پیدا کند. هنوز نفهمیده اند که مدتهاست دوران دلتنگی ها و آه و ناله های نوستالژیک غربت تمام شده و باید به دنبال مضامین تازه ای بگردند. هنوز نفهمیده اند که شرط نویسندگی فقط عشق داشتن به آن نیست، استعداد، خلاقیت و پشتکار هم هست.
می گویند روزی موسیقیدان جوانی که یک قطعه برای پیانو نوشته بود نزد بتهوون رفت تا نظر استاد را در مورد آن جویا شود. بتهوون پس از آنکه قطعه را از نظر گذراند گفت: برو برای شنیدن نظرم بیست سال دیگر بیا! جوان پرسید: صبح یا بعد از ظهر؟